مسافـر...

دلنوشته های یک مسافر

مسافـر...

دلنوشته های یک مسافر

مسافـر...

وبلاگ می تونه چندتا حسن داشته باشه:
- آدم میتونه رفیق های جدید پیدا کنه که البته من رفیق خوب زیاد دارم.
- میتونه باعث خالی شدن دل آدم بشه که خیلی هم خوب نیست آدم همه جا خودش را خالی کنه
- بعضی ها که یه چیزایی دارن با وبلاگشون یه خیری به خوننده می رسونن و یه چیزی بهش یاد میدن، که از اینم محرومم و چیزی برا یاد دادن ندارم.
- می تونه هم تمرینی باشه برا نوشتن که فک کنم این آخریه بیشتر به من می چسبه.
پس برا دل خودم می نویسم....

کلمات کلیدی

بی خبران...

يكشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۲، ۰۵:۵۴ ب.ظ

چقدر آدم دلش میگیره وقتی می بینه یه عده انگار نه انگار هنوز محرمه و ماه غم و غصه اهل بیت..

انگار نه انگار که هنوز آل الله اسیر هستند و در بین کوچه و بازار.

چقدر خجالت کشیدم و قتی جمعه صبح رادیو ایران را روشن کردم!

چقدر خوب میگفتند و می خندیدند و برنامه صبح جمعه شون را اجرا می کردند

کاش به خنده اکتفا می کردند؛ چه آهنگ هایی پخش می کردند.

شاید بیشتر از چند ثانیه نتونستم بذارم روشن بمونه.

شرمنده امام زمان شدم.

گفتم آقا من شرمنده ام..

عکس هایی که خودم از حرم بی بی گرفتم

یادش بخیر

عجیب صفایی داشت حرم بعد نمازهای صبح

انگار خانم همه غم و غصه ها را توی این ایام با خودش از 

کربلا برد به دمشق...

.......

  • مسافر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی