استاد محمدرضا حکیمی
يكشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۵۴ ب.ظ
غم آن نیست که در آتش غم سوختهایم
حسرت ما همه اینست که کم سوختهایم!
آتش عشق تو را بر دل ما منتهاست
شمع جمعیم که سرتابه قدم سوختهایم
دعویِ ره به درون یافتن از ما بیجاست
بی نصیبیم که در طَوف حرم سوختهایم
اینهمه اشک چه شد کاتش دل گشت فزون؟
ما سیه سوختگان در بر یَم سوختهایم؟
شاد از آنیم که با اینهمه امّید و طلب
تشنه کامیم و برِ اَبر کرم سوختهایم
شاعر: استاد محمدرضا حکیمی
- ۹۳/۰۸/۱۸