مسافـر...

دلنوشته های یک مسافر

مسافـر...

دلنوشته های یک مسافر

مسافـر...

وبلاگ می تونه چندتا حسن داشته باشه:
- آدم میتونه رفیق های جدید پیدا کنه که البته من رفیق خوب زیاد دارم.
- میتونه باعث خالی شدن دل آدم بشه که خیلی هم خوب نیست آدم همه جا خودش را خالی کنه
- بعضی ها که یه چیزایی دارن با وبلاگشون یه خیری به خوننده می رسونن و یه چیزی بهش یاد میدن، که از اینم محرومم و چیزی برا یاد دادن ندارم.
- می تونه هم تمرینی باشه برا نوشتن که فک کنم این آخریه بیشتر به من می چسبه.
پس برا دل خودم می نویسم....

کلمات کلیدی

استاد محمدرضا حکیمی

يكشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۵۴ ب.ظ

غم آن نیست که در آتش غم سوخته‌ایم

حسرت ما همه اینست که کم سوخته‌ایم!

آتش عشق تو را بر دل ما منتهاست

شمع جمعیم که سرتابه قدم سوخته‌ایم

دعویِ ره به درون یافتن از ما بیجاست

بی نصیبیم که در طَوف حرم سوخته‌ایم

اینهمه اشک چه شد کاتش دل گشت فزون؟

ما سیه سوختگان در بر یَم سوخته‌ایم؟

شاد از آنیم که با اینهمه امّید و طلب

تشنه کامیم و برِ اَبر کرم سوخته‌ایم


شاعر: استاد محمدرضا حکیمی

  • مسافر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی